ان روز ها از تاریک ترین روز های زندگی ام بودند. به ترتیب می گذشتند و من تمام تلاش خود را می کردم تا سرپا بایستم زیرا معتقد بودم شرلوک هنوز زنده است. روحم شکسته بود و جانی برای حرکت دادن جسمم باقی نمانده بود.
تا اینکه به تاریخ 1 ژوئن 2022 رسیدیم.
ان روز ها از تاریک ترین روز های زندگی ام بودند. به ترتیب می گذشتند و من تمام تلاش خود را می کردم تا سرپا بایستم زیرا معتقد بودم شرلوک هنوز زنده است. روحم شکسته بود و جانی برای حرکت دادن جسمم باقی نمانده بود.
تا اینکه به تاریخ 1 ژوئن 2022 رسیدیم.
در اینجا به داستان ها/پرونده ها/معما های شما به صورت کاملا ناشناس گوش میدیم
دوست من شرلوک هلمز به پیام هاتون واکنش نشون میده و اگر میخواستید جزییات داستان رو به اشتراک بگذارید دوست من حتما استقبال میکنه و اگر مایلید بیشتر راجب اون موضوع صحبت کنید فقط کافیه اطلاع بدین و در اون لحظه من شمارو به خیابان بیکر پلاک 221 هدایت می کنم (ادتون میکنیم توی یه گپ که فقط من و دوست عزیزم در اونجا حضور داریم) تا به صورت کاملا شخصی و مستقیم با ما صحبت کنید و داستانتون رو با ما درمیون بذارید
شما میتونید کاملا به ما اعتماد کنید و هیچکس قرار نیست بدون اجازه اون فرد از هویت و ماجرایی که به صورت خصوصی به ما گفته شده باخبر بشه
با قلبی اندوهناک قلم به دست گرفته ام تا این کلمات واپسین را برکاغذ بیاورم. قصد من این بود که قلم بر زمین بگذارم و از واقعه دردناکی که خلئی در زندگی من پدید اورده است چیزی ننویسم. خلئی که گذشت 4 ماه زمان هم نتوانسته است ذره ای از ان را پر کند.